تولد سه سالگی پسر عزیزمان مبارک
سه سال پیش در چنین روزی فرشته زیبایی قدم بر چشمانمان گذاشت و زندگیمان را سبزتر و شادتر کرد آرشام عزیزتر از جانمان میلادت مبارک باد . هزار سال زنده باشی گل قشنگم . عسل میان متولدین 24 مهر نی نی وبلاگی: کیک تولد: میز کیک: عکس بالا هم گیفت تولد برای بچه ها بود (هویج پارچه ای و مداد خرگوشی) هدیه دایی مسعود : یک ماشین شارزی بزرگ که آرشام خیلی دوستش داره. مرسی دایی جون. هدیه بابابزرگ و مامان بزرگ (بابا و مامان بابا). انگشتر زیبا که به مامان آرشام به مناسبت تولد سه سالگی آرشام دادند. دستشون درد نکنه. فوتبال دستی که پدر بیشتر از پسر باش بازی می کنه: البته تولد اصل...
نویسنده :
بابا و مامان آرشام جون
13:37
این روزها با عسل
جمعه گذشته مامان به فکر افتاد که عسل با رشد گیاهان آشنا بشه و به همین خاطر سراغ حبوبات رفتند و بقیه ماجرا رو هم که در تصاویر می بینید: عسل هر روز میره تو تراس و بشون آب میده. امروز (پنج شنبه) هم ماش و عدس ها جوانه زدند و عسل کلی براشون ذوق کرد. پس خوشحال کردن بچه ها و آشنا کردن اونها با طبیعت نیاز به هزینه زیاد و خونه بزرگ نداره !!!!!!!!!!!! تعطیلات غدیر هم بابابزرگ اینا رفته بودن شیراز. از شیراز برای عسل ماشین و ساعت سوغاتی آوردند. مرسی بابابزرگ و مامان بزرگ مهربون: مامان هم برای ماشین بازی آرشام یک جاده دوطرفه پارچه ای درست کرد تا با ماشین هاش حسابی سرگرم بشه. پسرک مارکوپولوی ما هم همش در جاده چالوس سیر م...
نویسنده :
بابا و مامان آرشام جون
13:35
روز جهانی کودک مبارک باد
روز جهانی کودک رو به کودک خوب و نازم و همه کودکان تبریک میگم. امیدورام همه بچه ها همیشه سالم و شاداب باشند و به آرزوهای قشنگشون برسن. دیروز (16مهر92) آرشام با دوستهای خوبش ا رشیا و ایلیا به مراسم جشن روز جهانی کودک که در گیت بوستان برگزار می شد، رفتند . کلی بش خوش گذشت: آرشام و ارشیا جون: و اما هدایای عسل: مبارکت باشن گل قشنگم. و اما این روزها گل پسری بیشتر وقتش رو با نقاشی کشیدن میگذرونه و نقاشی هاش کم کم داره معنی دار میشه و دیگه صفحه رو خط خطی نمی کنه: این هم نقاشی عسل: هفته گذشته هم مامان برای آرشام کتاب خرس دانا رو خوند و آرشام هم بر چسب ها رو توی کتاب در محلی که...
نویسنده :
بابا و مامان آرشام جون
17:03
مسافرت (قسمت چهارم)
در ادامه سفرمون از شهر زیبای تبریز به سرعین رفتیم. هوای سرعین خیلی سرد بود و قطرات شبنم که به صورتمون میخورد جان تازه ای بمون می بخشید: عسل قبل رفتن از هتل به بازار سرعین. چون هوا سرد بود حسابی آرشام رو به لباس گرم مجهز کردیم: عسل در لابی هتل: سوغات سرعین عسل بسیار خوشمزه هست که ما هم برای عسلمون، عسل خریدیم. پدر و پسر در بازار سرعین : از سرعین به مقصد رامسر راه افتادیم. بین راه در گردنه های حیران که با زیبایش آدم را شگفت زده میکنه چندین بار ایستادیم و از دیدن مناظر زیبا لذت بردیم. از سرعین تا انزلی همش بارون می بارید. عسل در گردنه حیران: ناهار رو تالش خوردیم:  ...
نویسنده :
بابا و مامان آرشام جون
20:53
مسافرت (قسمت سوم- تبریز)
در دومین مسافرت تاببستان 92 چون به استان های بیشتری سفر کرده بودیم، توی چند پست عکس ها شونو گذاشتم: عسل در بازار سنتی تبریز کنار تابلو فرش های بسیار زیبا: بعد از بازار سنتی به مقبره الشعرای تبریز رفتیم که آرامگاه چند تا از شعرا هست از جمله استاد شهریار: ورودی مقبره الشعرا: عسل کنار تندیس شهریار: قند عسل کنار آرامگاه شهریار: شب هم به پارگ ایل گلی رفتیم که جشنواره ای در پارک برگزار شده بود و قند عسل در غرفه شهرداری یک نقاشی قشنگ کشید و یک جایزه قشنگ هم برد: این هم جایزه: آرشام کنار استخر 5 هکتاری پارک ایل گلی: ادامه دارد............. ...
نویسنده :
بابا و مامان آرشام جون
17:18
دی 90
آقا آرشام خنده رو سومین مروارید آرشام جوانه زد. سال 2012 مبارک. آرشام جون، ما یک کشف تازه کرده بودیم و اون ترس شما از بادمجان بود تا چند روز در جاهای مختلف خانه بادمجان گذاری کرده بودیم ولی بالاخره ترس شما فرو ریخت. آره بادمجان که ترس نداره و حالا نوبت شما بود که ما را بترسانی! آرشام در پارک ...
نویسنده :
بابا و مامان آرشام جون
17:05
آذر 90
وقتی آرشام نقاش می شود: در این ماه دیگه به تنهایی و راحت راه میری و به همه جای خونه سر میزنی که ببینی چه خبره !!! ...
نویسنده :
بابا و مامان آرشام جون
17:02
بازی با حلقه ها
عسل قشنگم بازی با حلقه ها رو خیلی دوست داری و بعد از چیدن اونها روی هم منتظر می مونی تا برات دست بزنیم و تشویقت کنیم. ...
نویسنده :
بابا و مامان آرشام جون
17:00
آرشام در دانشگاه
پسر گلم روز 29 بهمن به دو تا دانشگاه سر زدی اول به دانشگاه علوم و فنون دریایی خرمشهر رفتی این هم عکس شما در حال پیاده روی در محوطه دانشگاه و بعد هم به دانشگاه شهید چمران اهواز و این هم عکس شما در حال رانندگی در دانشگاه نباید در حال رانندگی با راننده حرف زد اما ... ...
نویسنده :
بابا و مامان آرشام جون
17:00